السلام علیک یا اباعبدالله
از ازل در طلبت چشم ترم گفت حسیـــــــن
هـرکجا بال زدم، بال و پرم گفت حسیـــــــن
مــــــادرم داد به من درس محبــت امــــــــــا
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
تـــا گـل نـام تـو وا شـد به لبـم باز پـــــــــــدر
گفت شـــکر تو خدایا، پسرم گفت حسیـــــن
پسرم ماه محرم شروع شده . انشاالله وقتي بزرگ شدي معرفت واقعه كربلا و شخصيت والاي امام حسين (ع) و ياران باوفاش رو به دست بياري و از ته قلب و از عمق وجودت به آقا امام حسين عشق بورزي . اين روزا حال و هواي شهر عوض شده توي هر كوچه و خيابون خيمه هاي عزاي امام حسين پرباست و اكثر جاها نذري (چاي ،شله زرد،حليم و ...) پخش مي كنن . ما هم اگه توفيق داشته باشيم تو اين مراسم شركت مي كنيم . همين ديشب رفتيم روضه خونه خاله من اما تمام مدت من پشت سر شما راه مي رفتم كه دست به جايي نزني و خداي نكرده اتفاقي برات نيفته چند روز ديگه تاسوعا و عاشوراست و امسال تو و بابايي ميرين هيئت روز جمعه يعني پس فردا هم كه همايش شيرخوارگان حسينيه خوشبختانه حسينيه جماران كه نزديك خونست اين مراسم رو برگزار ميكنه با هم ميريم لباس سبزو سربندم كه از پارسال داري و امسال اندازت شده .
می گویند فرزند تکه ای از قلب مادر است، ولی عشق به اباعبدالله تمام وجود اوست. مادر که باشی هم باید بیاموزی که مادری کنی و هم عاشقی. وقتی عاشق نور واحد می شوی ، باید یاد بگیری تکه ای از قلبت ، ... که نه... ، تمام وجودت را فدا کنی.
باید تمرین کنیم که فرزندانمان نه برای خودمان که برای تحقق رسم عاشقی هایمان زاده شده اند.
عاشقی امان را با بالا بردن فرزندمان روی سر و خواندن دسته جمعی اعتراف نامه ی مادران تمرین کنیم...