جشن تولد يكسالگي گل پسرم
ديروز جمعه جشن تولد يكسالي تو گرفتيم البته دو روز جلوتر چون تولدت مي افتاد روز يكشنبه و منم نمي تونستم كارا رو انجام بدم برا همين پنجشنبه رو مرخصي گرفتم تا يه تولد خوشكل مثل خودت برات بگيريم . روز پنجشنبه با بابا رفتيم خريد و چيزايي كه لازم بود رو گرفتيم البته براي درست كردن كارتاي دعوت و تزيينات كه با تم كفشدوزك بود از دو ماه قبل دست بكار شدم . دو هفته قبلشم بردمت آتليه با ست كفشدوزك اتاقت ازت عكس گرفتم تا روزتولد بذارم رو پايه ،عكست خيلي خوب شد . با كمك هانيه و بنيامين و بابا مبلا رو جمع كرديم ، پذيرايي رو مرتب كرديم ، صندليارو چيديم و تزيينات و .... منم مشغول شدم به درست كردن دسر و ژله . روز جمعه هم كه كيك مرغ و ساندويچارو درست كرديم ، همه چي آماده بود . مهمونا كم كم اومدن و ازونجاييكه شما با خواب ميونه خوبي نداري و دور و برتم شلوغ بود درست حسابي نخوابيدي و كمي بداخلاق بودي ولي يواش يواش خوب شدي مثل همه تولدا آهنگ و شادي و خنده و پذيرايي و ... تا رسيد موقع بازكردن كادوها قربونت برم روي دوچرخت كه كادوي مامان بزرگ و بابا بزرگ بود نشسته بودي با كادوها سرگرم بودي من و بابا هم برات يه استخر بادي با طرح قارچ گرفتيم بقيه هم كه سنگ تموم گذاشتن دستشون درد نكنه . بعدم كه شام و دسر و بازم شادي و آهنگ تا اينكه خوابت برت و مهمونا برا اينكه راحت باشي رفتن ... حالا من موندمو يه خونه كه بايد مرتبش ميكردم البته خاله ها خيلي كمكم كردن دستشون درد نكنه . انشاله تولد صد سالگيت .....